آموزشگاه فنی و حرفه‌ای آزاد مرتضوی
Mortazavi Design Academy

رمز و راز جواهرات در دنیای نقاشی

در دنیای جواهرات،هیچ چیزی هیجان انگیزتراز دیدن یک جواهر عتیقه تاریخی در زندگی واقعی نیست.

در دنیای جواهرات،هیچ چیزی هیجان انگیزتراز دیدن یک جواهر عتیقه تاریخی در زندگی واقعی نیست.
قطعه طلا یا جواهر را در کف دستان خود قرار دهید، با نوک انگشتان خودتان طلای صیقل داده شده را احساس کنید و به الماس ها و یا شراره های یک سنگ قیمتی آتشین نگاه و تمرکز کنید. در مورد دیدن سبک های مختلف جواهرات چیزهای بسیار رمانتیک و زیبایی نیز وجود دارد که ما در زندگی روزمره خود می بینیم که به زیبایی در پرتره ها، طراحی و نقاشی شده است.
قطعه طلا یا جواهر را در کف دستان خود قرار دهید، با نوک انگشتان خودتان طلای صیقل داده شده را احساس کنید و به الماس ها و یا شراره های یک سنگ قیمتی آتشین نگاه و تمرکز کنید. در مورد دیدن سبک های مختلف جواهرات چیزهای بسیار رمانتیک و زیبایی نیز وجود دارد که ما در زندگی روزمره خود می بینیم که به زیبایی در پرتره ها، طراحی و نقاشی شده است.
تاریخ جواهرات قطعا از طریق مشاهده این پرتره های پادشاهان،ملکه ها،الهه ها و زنان و مردان آن زمان آموخته و الهام گرفته است که از پرتره درخشش قطره‌های مروارید در دختری با گوشواره مروارید گرفته تا دکلته براق فولادی کاترین کبیر همگی در این تابلوهای نفیس قابل مشاهده  و گنجانده شده است.
اگر نگاهی به آلبوم‌های جذاب جان بروگن در مجموعه موزه ویکتوریا و آلبرت بیندازید مشاهده می کنید که چگونه از جواهرات ارائه شده چه نقاشی ها و طراحی هایی کشیده شده است.که چگونه نقاشان درخشش مرواریدهای درخشان یا زرق و برق الماس را در پرتره ها به تصویر درآورده اند.
مهمتر از همه این ها، در هنر نقاشی، جواهرات چیزی بیش از انعکاس ثروت را بیان می کردند، در واقع وجود جواهرات در پرتره ها به ضبط و بیان داستان افراد موجود در نقاشی کمک می کرد.

جواهرات به عنوان مجسمه های پوشیدنی و یک اثر هنری بر اندام ما همواره یادآور اهمیت احساسات، زندگی، ارزش‌ها و آرمان‌های ما در طول زندگیمان است.

انسان ها همینطور که در طول روز نیاز به خوراک و پوشاک دارند،نیاز به مقبولیت ظاهری،و تعلق داشتن به گروه یا اجتماع و احساس زیبایی درونی،برای او مهم است.ابتدایی ترین مسائل ذهنی که هر انسانی می‌تواند در طول زندگی با آن‌ها روبرو شود،عزت نفس،داشتن حس هویت  و خود را متعلق به جامعه و گروه ای متعلق دانستن است.
هر زیور یک پیشینه و داستانی دارد که از طریق بیانی خلاقانه و با استفاده از فلزات گرانبها و سنگ های با ارزش و همچنین مرواریدها داستان خویش را بازگو می کند.
جواهرات در طول تاریخ همواره یکی از قدیمی ترین و عمومی ترین اشکال هنری به شمار می روند که  از گوشواره‌های میخی تا یک گردنبند الماس فوق‌العاده جزء جواهرات محسوب می شوند.
بدن‌های آراسته شده با زیورآلات را می‌توان به گونه‌ای دیگر متحول، برجسته و یا تقویت کرد که به بیانی زنده از هنر تبدیل شوند.
زیبایی،قدرت و معنویات سه موردی هستند که همیشه هنرمندان و طراحان بزرگ مخصوصا طراحان جواهرات را برای خلق ایده های نو راهنمایی کرده اند.
زیورآلات همیشه به منظور زیبا کردن اندام و  لباس ما و هم چنین و نمایش قدرت(از قرون وسطا به بعد استفاده از زیور آلات به عنوان نمادی از قدرت و ثروت شناخته شد و فقط افراد ثروتمند و مقام‌های پرقدرت کلیسا می توانستند از جواهرات استفاده کنند و زیورآلات ارزانتر متعلق به افراد عادی آن زمان بود)استفاده نمی شود.گاهی اوقات برای بدست آوردن جواهرات،میان دو کشور جنگ اتفاق می افتد.هم چنین با رمز گشایی و پیدا کردن پیشینه جواهرات سلطنتی می توان تاریخ آن زمان را از جهت های دیگر نگاه کرد.در جوامع اولیه از زیور آلات به عنوان دفع‌کننده بیماری و شانس بد استفاده می کردند.
در افسانه های قدیمی، جواهرات و زیورآلات را نماد باروری، ثروت و عشق می دانستند و حتی آنها زیورآلات را جادویی می دانستند.
با طی گذشت سالیان های متمادی،آرام آرام جواهرات و زیورآلات به نمادی از ارتباط و تعهد انسان‌ها به یکدیگر تبدیل شدند. در قرن های گذشته همواره به دست های برده‌ها دستبندها یا حلقه‌های خاصی می بستند تا مشخص شود که به چه کسی تعلق دارند. در حال حاضر بعضی از قبایل آفریقایی حلقه‌های بزرگی در لبشان وجود دارد که باعث تغییر شکل دادن لب‌هایشان شده است. این لب‌های بزرگ در جنگ‌های بین قبایل مردها را ترسناک‌تر و زنان را زشت می‌کند تا دشمن نتوانند آن‌ها را اسیر کند. در دیگر مناطق آفریقا هر سال یک حلقه به حلقه‌های دور گردن افراد اضافه می کنند تا گردن در روند رشد خود تغییر شکل بدهد و بلندتر به نظر برسد.
انسان‌های اولیه،زیورآلاتی از پر پرنده‌ها، انواع استخوان، صدف و سنگریزه‌های رنگی می ساختند.الماس ها که جز سنگ‌های رنگی محسوب می شدند و به خاطر زیبایی شان به زیورهایی ظریف برای آراستن دست و صورت استفاده می‌شدند.
تعداد قطعاتی که این روزها به عنوان زیورآلات شناخته می‌شوند در گذشته نقش ابزار کاربردی را داشتند. پین‌ها (سنجاق‌های تزئینی) و سنجاق سینه‌ها قطعاتی کاربردی بودند که لباس را محکم نگه می داشتند. آویزها و حلقه‌ها هم نمادی از تشاخص، رده اجتماعی و قدرت به دست و گردن می انداختند.طی پژوهش های باستان شناسی دریافته اند که قدمت اولین جواهرها به حدود بیست و پنج هزار سال پیش برمی گردد. و طی این پژوهش ها،یک گردنبند ساده از استخوان ماهی در یک غار در موناکو پیدا شد. دلیل ساخت این گردنبند هیچ وقت معلوم نشد،اما می توان با بررسی های بیشتر به سبک زندگی آن مردمان آن زمان پی برد.
نگاه اجمالی به تاریخچه زیور آلات در زمان ها و سرزمین های مختلف جهان:
آثار و دفینه های از تمدن 2500 سال پيش بين النهرين کشف کرده اند که متعلق به آرامگاه سلطنتى شهر اور است. در این دفینه،اشیای گران قیمت و پر از تزئینات و هم چنین گوشواره ای لاجورد نشان از ابتدایی ترین فعالیت انسان های آن دوره برای زراندوزی بوده است.
مصريان باستان، با استفاده از سنگ‌هاى قيمتى، گردنبند‌هاى سنگين و تاج سرهایی برای  استفاده بر روى کلاه‌گيس مى‌ساختند .
در هزاره دوم و اول قبل از ميلاد مسیح، نحوه ساخت جواهرات در اروپا و آسياى غربى نشان از ظهور عصر آهن و برنز بوده است، که در اين دوره، سنجاق‌ها، گل سينه‌ها، النگو‌ها و سنجاق‌هاى لباس داراى شکل‌هاى ساده هندسى با نقوش برجسته حلقوى و يا گل بوته‌اى بوده اند و در هزاره اول بعد از ميلاد مسیح، جواهرسازى در اروپا از کنده‌کارى و قالب‌ريزى و تهيه سنگ نگين استفاده می کردند،در حالى که در ساير نقاط جهان، مواد زينتى بسيارى مورد استفاده دیگر جواهرسازان بوده است.
زيورهاى معمولی در قرون وسطا، شامل النگوها و نشانه‌هايى که کاربرد دينى داشتند،بودند. به طور معمول ،جنس اغلب اين زيورها و نشانه‌ها،از سرب و تصويرى از قديسين يا شکل يک معبد بوده است. از قرن يازدهم به بعد، شهر ونيز مرکز تولید زیورهای ظریف و ساخت شيشه‌هاى تزئينى شد.
در قرن هفدهم، دوران تحول جواهرات پرزرق و برق و روى آوردن به جواهراتى بود که بر اساس اوضاع و شرايط اجتماعى آن زمان ساخته و استفاده می شد.
قرن هجدهم در اروپا، هم عصر پيدايش حرفه تراش جواهرات زيبا، به ويژه زيورهاى درخشنده از جنس الماس بود که تا امروز ادامه پیدا کرده است.
در کشورهاى آسياى مرکزى، جواهرسازى منعکس کننده جنبه‌هاى زندگى مادى و معنوى و شيوه زيست ساکنان آن مناطق، و نيز مفاهيم دينى، اجتماعى، اخلاقى و هنرى آنها است .
جواهرسازان غرب آسیا، در گذاشتن سنگ‌هاى رنگينى، چون فيروزه و نارسنگ، مهارت کافی را داشتند و از انواع تکنيک‌هاى فلزکارى، مانند ريخته‌گرى، برجسته کارى، قلم‌زنى و مليله‌کارى در کارهایشان استفاده مى‌کردند.
در اواخر سده نوزدهم و اوايل سده بيستم، وفور بى‌اندازه ترصيعات الوان، و هم چنین گوناگونى بسيار در اشکال و نيز نوعى کمال‌گرايى در جواهرسازى آسياى مرکزى به وجود آمد.
حال ما در این مقاله قصد داریم از راز و زمزهای دنیای جواهرات در دنیای نقاشی صحبت کنیم:
در انتهای قرن 18 و ابتدای قرن  19(سال 1897) مکتب هنری به نام جدایی وین یا  جدایی اتحادیه هنرمندان اتریشی در پایتخت اتریش،شهر وین کار خود را آغاز کرد،که توسط گروهی از هنرمندان اتریشی ایجاد شده بود که از انجمن هنرمندان اتریشی استعفا داده بودند.پس از تشکیل این مکتب از جمله مشهورترین نقاش سبک سَمبولیسم یا نَمادگرایی اتریشی که به این مکتب پیوستند، گوستاو کلیمت و و رودلوف فن آلْت بود.
اولین رئیس این مکتب، گوستاو کلیمت بود و رودلف فن آلْت به عنوان رئیس افتخاری برگزیده شد.
مجله‌ و مکتب هنری به نام انجمن جدایی وین یا جدایی اتحادیه هنرمندان اتریشی چاپ شد که با نام منقضی شده نسخه ساکروم در دنیای هنر مشهور می باشد.
بعد از آنها کسانی که به این مکتب پیوستند و آن را به رسمیت شناختند:کلمن موزر، یوزف هافمن، یوزف ماریا البریش، مکس کورزویل، ویلهم برناتزیک بودند. اتو واگنر سال های زیادی عضو این مکتب بود ولی هیچ وقت عضو قطعی انجمن نشد. این هنرمندان به محافظه کاری غالب در زمینه اطلاعات جدید و ارتباطات وین با جهت‌گیری سنتی به سمت تاریخ گرایی مخالف بودند.
در زمان مکتب جدایی وین شاهد لحظه‌ای بود که درک سنتی چیستی هنر را زیر سوال برد.در واقع خطوطی در خلق آثار به وجود آمد که باعث مجزا شدن هنرهای زیبا از هنرهای تزئینی شد.
بعدها، هنرمندان رشته های مختلف هنری ، اشکال مختلف بیان را پذیرفتند و هنرمندان معروف جنبش‌های باهاوس، سوررئالیست و کوبیسم شروع به آزمایش هنر خود به صورت سه بعدی کردند و به سمت طراحی جواهرات گرایش پیدا کردند،بنابراین در این زمان بود که، ایده «هنر پوشیدنی» شکل گرفت، و به این هنرمندان اجازه داد طرح های منحصر به فرد خود را ، اغلب با کیفیت های مجسمه سازی خلق کنند. از این لحاظ فرقی میان مجسمه و جواهرات نیست.قصد بیان انرژی طبیعت،مانندگل ها،حیات وحش و اقیانوس یا ادغام هندسه ها و تزیینات سبک های معماری یک الهام کلیدی بوده است.
اگر جواهرات مجلل را به عنوان یک اکسسوری بیهوده یا نماد وضعیت قدرت اشخاص یا خاندان در نظر بگیرید، نمی توان جذابیت مست کننده چیدمان نفیس سنگ های قیمتی را انکار کرد.
هزاران نفر گرد آمدند تا الماس‌های برجسته، زمردها و یاقوت‌های کبود پوشیده شده توسط خانواده‌های سلطنتی را ببینند که از جواهرات تاج ملکه الیزابت در برج لندن گرفته تا کلکسیون زیورآلات الیزابت تیلور که رکوردهای حراج  را در حراج کریستیز در سال 2001 میلادی شکسته بود. صحبت های منسوخ یا نا متعارف، اما هنوز، بحث های جواهرات، این نماد قانع کننده و پیچیده ای از ثروت و پالایش در قرن بیست و یکم باقی می ماند، که میراث آرمانی آن ریشه در تاریخ پرتره دارد.
برای قرن ها، هنرمندان از جواهرات برای نسبت دادن ویژگی های مهم به نظاره گر خود استفاده می کردند. در سال های گذشته یک میزگرد با عنوان «جواهرات: زبان مخفی در پرتره‌های قدرت» برگزار شد، که عملکردهای سمبلیک و تداعی متعدد جواهرات را همانطور که در پرتره‌های زنان، از ملکه‌های قدرتمند بریتانیایی تا وارثان نوپول در عصر طلایی نشان می‌دهد، روشن شد.
در این پرتره ها علاوه بر تحسین کردن جواهرات فاخر، اهمیت شخصی و سیاسی افراد در نقاشی را به همه نشان می دهد.
در پرتره ملکه ویکتوریا،به طور استراتژیک از پرتره و جواهرات برای انتقال قدرت مطلق خود استفاده شده است.
در سال 1859 که فرانتس زاور وینترهالتر(Franz Xaver Winterhalter) نقاش آلمانی پرتره ای از ملکه 40 ساله به تصویر می کشد که در اوج قدرت ظاهر شده و تاج بر سر او به شکل شبدر، خار و گل رز است که نماد سه ایالت بریتانیا – ایرلند، اسکاتلند و انگلستان است. در این نقاشی،گردنبند 161 قیراطی الماس او که در مراسم تاجگذاری او پوشیده شده بود، به عنوان نشانه ای ساده تر از ثروت قوی او عمل می کند.
در سمت راست، تاج تاجگذاری ویکتوریا پنجره ای مشرف به مقر قدرت او، کاخ باکینگهام را به نمایش می گذارد که کنایه نه چندان ظریف به تسلط او توسط استوارت یاقوت کبود غول پیکر و یاقوت شاهزاده سیاه در جلوی تاج، جواهراتی که در طول قرن ها در سلسله ناگسستنی حاکمان بریتانیا به ارث رسیده اند، تکرار می شود.

(پرتره ملکه ویکتوریا – سال 1859- نقاش: فرانتس زاور وینترهالتر)
آنچه که می‌تواند یک دیدگاه منطقی و سلطنتی از امپراتوری و اقتدار او باشد، با تصمیم ویکتوریا برای اهدای یادگاری‌های شخصی‌ بیشتر تضعیف می شود.
Jonquil O’Reilly معاون رئيس جمهور و رئيس فروش در بخش نقاشي استاد بزرگ در کريستي نيويورک، ادعا مي کند که ويکتوريا به وضوح «نماد گرايي احساساتي جواهرات و چگونگي سخن گفتن آن با قدرت را درک مي کرد». انگشتری که توسط همسر محبوبش آلبرت که از طراحی جواهرات برای همسرش لذت می برد، به او داده است، ترکیب رمانتیک فیروزه را نشان می دهد که نماد وفاداری و مروارید، نشانگر پاکی آن فرد است. دستبند او که دارای نقشی کوتاه از آلبرت است، قبل از عروسی آنها  به او هدیه داده بود. پس از مرگ وی، ویکتوریا تا پایان عمر لباس‌های سیاه و سفید عزادار را پوشید، اما پرتره‌های بعدی نشان می‌دهد که او هرگز دستبند را از تنش در نیاورد.

(ملکه الیزابت اول (پرتره دیچلی)- حدود 1592-نقاش: مارکوس گیرتس جوانتر)
از سوی دیگر، سلف ویکتوریا – ملکه الیزابت اول که به همان اندازه تأثیرگذار (اما مسلماً شیک‌تر) بود – «اهمیت ظرافت را درک می‌کرد. با این حال، پرتره معروف دیچلی، که توسط مارکوس گیرتس جوان در تقریباً 1592، زمانی که ملکه تودور تقریباً 60 سال داشت، نقاشی شده است، ممکن است آنقدرها ظریف به نظر نرسد.


فرانک او. سالزبری
پرتره مارجوری
مری ودر پست، 1934
املاک هیل‌وود، موزه و باغ‌ها
پرتره ایده آل یک بانو-)
پرتره سیمونتا وسپوچی در نقش پوره
حدود 1475 )
الیزابت که از سر تا پا جواهراتی دارد، با یک لباس مجلسی سفید حجیم با باسن پهن که قاب را پر می‌کند ظاهر می‌شود. نه تنها رشته های بسیار بلند مروارید از گردن تا کمر او را احاطه کرده اند، بلکه از موهایش می چکد و هم چنین در لبه آستین ها و دامن لباس ابریشمی حجیم و بسیار گرانقیمت او وجود دارد.
ملکه باکره نماد مروارید را به عنوان منعکس کننده خلوص، خداپرستی و نور اثیری بهشت ​​استخراج کرد تا حق الهی خود را به عنوان حاکم تقویت کند. تاریخچه مرواریدها همچنین در ایده های باستانی در مورد زنانگی ریشه دوانده است، که در اسطوره های یونانی-رومی در ارتباط با زهره که از صدف بیرون می آید ظاهر می شود. دیانا سینگر، مورخ جواهر و همچنین رئیس انجمن تاریخ دانان جواهر آمریکا می گوید: مرواریدها از نظر توانایی بازتاب نور بر روی صورت، تنها جواهری هستند که توجه افراد را به جای سنگ های قیمتی به سمت نشسته جلب می کنند.در فرآیند پر زحمت جمع‌آوری مروارید، که می توان آنها را با ارزش و کمیاب تلقی کرد، اثری که با تعداد زیاد آنها در یک نگاه، مانند الیزابت در اینجا برجسته نشان داده می شود.
سینگر می گوید:علیرغم منشأ باستانی آنها، جمع آوری مقدار زیادی مروارید طبیعی در دوره ملکه بسیار دشوار بود.
لوکاس کراناخ بزرگ، پرتره های هنری پارسا،
دوک ساکسونی و همسرش کاترینا فون مکلنبورگ، سال 1514
(در واقع، آنها دیگر در بازار نیستند – به جز قطعات قدیمی – که عمدتاً با مرواریدهای آب شیرین ساخته دست بشر جایگزین شده اند.)
برای بدست آوردن مرواریدهای طبیعی، باید یک ملت را تسخیر کرد، مردم آن را به بردگی گرفت. در واقع مردم را مجبور به غواصی برای یافتن مروارید می کردند، اقدامی خائنانه که در عرض چند روز بسیاری را کشت. بنابراین، نماد پاکی همچنین به نمادی ترسناک از قدرت نامحدود پادشاه بر رعایای خود تبدیل شد.
الیزابت با مرواریدهای خود، نه تنها نمایش خیره کننده ثروت، بلکه تسلط و استقلال جهانی خود را نیز نمایش می دهد. در این نقاشی، او به معنای واقعی کلمه در حال ایستادن بر روی جهان نشان داده شده است، ژستی که دامنه قدرتمند امپراطوری او را بازگو می کند، که می تواند هر جواهری را که می تواند بخواهد برای او فراهم کنند.
اغلب، جواهرات زیادی می‌پوشیدند ولی آنها این جواهرات را از 4 طریق در پرتره های خود به نمایش می گذاشتند:
1.از موجودی‌های خانه به جای مانده بودند

  1. آنها را با سنگ های تقلبی مخلوط می کردند

3.سنگ هایی را قرض می گرفتند

  1. می خواستند هنرمند آنها را تصور کند.

علیرغم دشوار بودن دستیابی به سنگ‌های قیمتی (همانطور که لباس سفید میخ‌دار الیزابت نشان می‌دهد)، در عصر رنسانس، «هرجا که می‌توانستیم مجلل را به نمایش بگذاریم، چنین بود». در عصر طلایی الیزابت، اعضای مد روز دربار نیز به دنبال انتقال ثروت در لباس خود بودند. در پرتره دوتایی لوکاس کراناخ پیرتر در سال 1514 از هنری چهارم از ساکسونی و کاترین از مکلنبورگ، ابریشم طلا و نوارهای نازک فلز واقعی به هم بافته شده اند.
زنجیرهای طلایی دور گردن هنری اغلب به عنوان هدیه داده می شد و به طور برجسته در پرتره پوشیده می شد تا موقعیت مورد علاقه سوژه را در دادگاه نشان دهد. این نوع پرتره بازی با قدرت برای قرن ها ادامه یافت. پرستیژ نظاره گرها را می‌توان از قدرت رنگ یک سنگ قیمتی یا منشأ یک قطعه خاص نیز بدست آورد. برای مدت طولانی، فقط خانواده سلطنتی و اشراف از داشتن چنین گنجینه هایی لذت می بردند. اما 300 سال بعد، در اواخر قرن 19، “تغییر چشمگیری در بیان قدرت و ثروت” رخ داد.
جان سینگر سارجنت
مادام ایکس (مادام پیر گوترو)،
1883-1884
موزه هنر متروپولیتن

جیووانی باتیستا مورونی
ایزوتا برمباتی، 1555
آکادمی سلطنتی هنر
طبقه نوظهوری از بازرگانان و صنعتگران ثروتمند در اروپا و ایالات متحده به وجود آمدند. اگر از طرفداران ادیت وارتون هستید، بورژوازی که به دلیل تحرک اجتماعی جدیدشان قدرتمند شده بودند، به طرز وسواس گونه ای نگران انتقال آشکار سلیقه خوب خود شدند، این رویکرد جدید بدیع برای ارزیابی طبقه بود.
جان سینگر سارجنت، مهاجر آمریکایی، نویسنده این اشراف جدید شد و پرتره های او نشان دهنده رابطه در حال تکامل بین طبقات بالا و جواهرات است.هنگامی که استودیوهایی مانند کارتیه، تیفانی و لالیک برای پاسخگویی به طبقه مادی‌گرا و پولدار جمع شدند، جواهرات در دسترس قرار گرفت. حتی فرآیند تولید مرواریدهای پرورشی نیز در دهه 1920 تکمیل شده بود. اگرچه هنوز گران بود، اما بازار مروارید به قدری دموکراتیک شده بود که در دهه 1950، سنگ ها به نماد اصلی مد زنانه تبدیل شدند. در همان زمان، جواهرات نشانه‌ای از ثروت و قدرت به نشانه‌ای از ذائقه تصفیه شده تغییر یافت.ثروت قدیمی دیوانه وار به دنبال متمایز کردن خود از ثروت جدید بود. در یک پیچ و تاب کنایه آمیز، نشانگر مد روز ثروت در آغاز قرن به کاربرد زیرکانه و ظریف جواهرات تبدیل شد که نشان دهنده اعتماد به ثروت و موقعیت اجتماعی فرد است.
جان سینگر سارجنت، خانم کارل مایر و فرزندانش، 1896

جان سینگر سارجنت، پرتره بانو اگنیو از لوچناو، 1892

به عنوان مثال، پرتره های سارجنت از بانو اگنیو از لوچناو (1892) و خانم کارل مایر و فرزندانش (1897) را مقایسه کنید. همسر جوان یک وکیل دادگستری ثروتمند، لیدی اگنیو از این پرتره استفاده کرد تا خود را به عنوان یک زیبایی جامعه معرفی کند. او با نگاهی آرام اما مستقیم با بیننده روبرو می شود و ژست غیررسمی و لباس روان یاسی او تصور یک گل زیبا را ایجاد می کند. با وجود اینکه او فقط یک آویز ساده که به سختی توسط سارجنت مشخص شده است، و همچنین یک دستبند طلا می پوشد، این نظاره گر حالتی شیک و مشخصاً ثروتمند دارد.
از سوی دیگر، خانم مایر در مسیر پذیرش اجتماعی خود سرعت‌گیرهای بیشتری داشت. او به عنوان همسر یهودی یک بانکدار برجسته یهودی، در عصر طلایی تجمل گرایی بیشتر است. برخلاف Agnew، مایر در لباس تافته ابریشمی به سبک فرانسوی ظاهر می شود. گردنبند او شبیه میمون ملکه الیزابت است، رشته‌ای از مرواریدهای بلند که روی انگشتان پای او جمع شده‌اند.
مجلل بیش از حد ترکیب، و همچنین پرسپکتیو دراماتیک و کج‌شده آن، نشان‌دهنده حرکت معمولاً زیبای سارجنت است. ثروت غیرقابل معذرت‌خواهی در اینجا نشان‌دهنده جایگاه و پذیرشی است که آدل مایر در جامعه به دنبال آن بود، اما همچنین کلیشه‌های یهودی‌ستیز در مورد زرنگی ادراک شده یهودیان پول جدید را تکرار می‌کند، که زیاده‌روی آنها برای بسیاری نشان از ناآشنایی با ثروت دارد.

این مقاله توسط صادق حبیب زاده طراحی و تدوین شده است.

5/5 - (13 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارتباط در تلگرام

آیدی تلگرام ما : mortazavida

موقعیت مکانی ما روی نقشه

بلوار میر داماد ، ضلع شرقی بانک مرکزی ، پلاک 196 ، واحد 6

ارتباط در واتس اپ

شماره واتس اپ : 09338606211

شماره های تماس